شیخ قربانعلی دستجردی

شیخ قربانعلی دستجردی

توسعه وترویج معارف اهل بیت علیهم السّلام
شیخ قربانعلی دستجردی

شیخ قربانعلی دستجردی

توسعه وترویج معارف اهل بیت علیهم السّلام

چرا امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد؟


هشدار آیت‌الله مکارم‌شیرازی نسبت به برخی خرافات در پایان ماه صفر
این مرجع تقلید تصریح کرد: اگر این گونه اعمال ادامه یابد به قدری حجم بدعت‌ها و خرافات افزایش خواهد یافت که اصل مذهب تحت‌الشعاع قرار خواهد گرفت و این خطر بزرگی است،‌ بنابراین باید با زبان منطقی جلوی این کار را گرفت.

آیت‌الله مکارم‌شیرازی، بوسیدن درب مساجد در پایان ماه صفر را خرافه خواند و از مردم خواست به جای چنین اعمالی به قرآن و ائمه اطهار(ع) متوسل شوند.

به گزارش رسا، آیت‌الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید، با اشاره به برخی اعمال عوامانه در پایان ماه صفر از جمله بوسیدن درب مساجد متعدد و تبریک گفتن به یکی از معصومین و کارهای دیگری از این قبیل گفت: این یکی از خرافات عوام است، دستور دینی برای بوسیدن درب مساجد و تبریک گفتن به حضرت زهرا(س) در پایان ماه صفر وجود ندارد.

وی افزود: ما همیشه به یاد حضرت زهرا (س) و سایر معصومین (ع) هستیم و همیشه به مساجد احترام می‌گذاریم؛ اما این کاری است که عوام پیش خودشان اختراع کرده‌اند و هر روز هم چیزی به آن می‌افزایند.

این مرجع تقلید تصریح کرد: اگر این گونه اعمال ادامه یابد به قدری حجم بدعت‌ها و خرافات افزایش خواهد یافت که اصل مذهب تحت‌الشعاع قرار خواهد گرفت و این خطر بزرگی است،‌ بنابراین باید با زبان منطقی جلوی این کار را گرفت.

این مفسر برجسته قرآن کریم درباره عمل جایگزینی برای این کار اظهار کرد: قرائت قرآن در مساجد، توسل به ائمه اطهار(ع)، ذکر خدا گفتن و اطعام به فقرا بهترین جایگزین برای چنین کاری است. مردم بدانند انجام اعمالی که در شرع وارد شده، برای زندگی آنها آثار و برکات فراوانی خواهد داشت.

آیت‌الله مکارم‌شیرازی، در باره دلیل گسترش این اعمال گفت: برخی از مردم برای حل مشکلات خود به این‌گونه مسائل روی می‌آورند؛ در حالی که حل مشکلات راه‌‌حل‌های بسیار مناسبی دارد، به عنوان مثال خواندن دو رکعت نماز شب با توجه قلب، به درگاه الهی بسیاری از مشکلات زندگی را حل خواهد کرد.

وی تأکید کرد: آیات مختلفی برای حل مشکلات وجود دارد و مردم می‌توانند براساس دستورات قرآنی و شرعی مشکلاتشان را حل کنند، کمک به ایتام و نیازمندان یکی از این راه‌هاست.

این مرجع تقلید در پایان خاطرنشان کرد: متأسفانه برخی مواقع مردم برای حل مشکلات خود، مسلمات دین را رها می‌کنند و به خرافات روی می‌آورند در حالی که این کارها هیچ اثری برای حل مشکلات آنها ندارد.

پیام مدیر وبلاگ

 رحلت جانگدازپیامبر(ص) وشهادت سبط اکبرش امام مجتبی (ع) وشهادت ثامن الحجج امام رضا (ع)رابه شما دوستداران ولایت تسلیت وتعزیَِِت عرض می کنم

چرا امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد؟

شاید بزرگترین و مهمترین کلام رسول گرامی اسلام در مورد ایشان این کلام باشد که حسن و حسین هر دو امام هستند چه قیام کنند و چه دست از قیام بردارند و خانه نشین باشند. اینگونه حضرت رسول صلی الله علیه وآله آینده را دیده بود تا گروهی به عمل امام حسن(علیه السلام) اعتراض نکنند اما باز عده ای کلام رسول خدا را فراموش کردند و چه جسارتها که به غریب مدینه روا نداشتند و این کلمات توهین آمیز از دشمنان اهل بیت نبود بلکه از دوستان بود که این خیلی سخت تر است


قال رسول الله صلی الله علیه وآله: الحسن و الحسین إمامان قاما أو قعدا.(1)

حضرت محمد(ص)

این سؤال از همان زمان حضرت امام مجتبی(علیه السلام) مطرح بود، زمانی که ایشان با معاویه قرارداد صلح را امضا کردند. در آن هنگام عده بسیاری از شیعیان بلکه بزرگان شیعه به این عمل امام حسن علیه السلام اعتراض کردند و حتی به خدمت امام حسین(علیه السلام) رفته تا با ایشان بیعت کنند تا با معاویه به نبرد بپردازند. هر چند امام حسین علیه السلام این پیشنهاد را نپذیرفتند. اما این عمل برخی از شیعیان مخلص، نشان دهنده فضای غبارآلود آن زمان است که آنان را در مقابل امامشان قرار می دهد امامی که پیامبر عظیم الشأن چه سفارشهایی در باره اش کرده بود. و شاید بزرگترین و مهمترین کلام رسول گرامی اسلام در مورد ایشان این کلام باشد که حسن و حسین هر دو امام هستند چه قیام کنند و چه دست از قیام بردارند و خانه نشین باشند. اینگونه حضرت رسول صلی الله علیه وآله آینده را دیده بود تا گروهی به عمل امام حسن(علیه السلام) اعتراض نکنند اما باز عده ای کلام رسول خدا را فراموش کردند و چه جسارتها که به غریب مدینه روا نداشتند و این کلمات توهین آمیز از دشمنان اهل بیت نبود بلکه از دوستان بود که این خیلی سخت تر است. شاید این زبان حال حضرت باشد که:                  

هر کس به طریقی دل ما می شکند                      بیگانه جدا دوست جدا می شکند

   بیگانه اگر می شکند باکی نیست                          من در عجبم دوست چرا می شکند

در تاریخ آمده است بزرگانی همچون هجری بن عدی و سلیمان بن صرد خزاعی به صلح امام مجتبی صلوات الله علیه معترض بودند. «در آن وقتى که حجر بن عدى‏ کندى به امام حسن(علیه السلام) گفت:

تو صورت مؤمنین را سیاه کردى آن حضرت در جوابش فرمود: آنچه را که تو دوست دارى همه کس دوست ندارد و نظریه هر کس مثل نظریه تو نیست. من این عملى را که انجام دادم به منظور بقاء شما انجام دادم. ابن عباس از عبدالرحمن بن عبید روایت می کند که گفت: هنگامى که امام حسن(علیه السلام) با معاویه صلح کرد شیعیان یک دیگر را ملاقات مى‏کردند و بر ترک قتال اظهار تأسف و حسرت مى‏نمودند.

اگر از جهت منطقی زمان امام حسن(علیه السلام) را بررسی کنیم که آیا در آن موقعیت جنگ به مصلحت شیعیان بود یا صلح؟ امام حسن(علیه السلام) ابتدا قصد صلح نداشت اما وقتی بی وفایی یاران را دید مجبور شدند صلح کنند. ولی همین صلح نیز در واقع نوعی افشاگری علیه معاویه بود

دو سال بعد از آن روزى که آن بزرگوار با معاویه صلح کرده بود شیعیان نزد آن حضرت رفتند و سلیمان بن صرد خزاعى به آن بزرگوار گفت: تعجب ما راجع به این بیعتى که تو با معاویه کردى برطرف نمى‏شود، و حال آنکه تعداد چهل هزار جنگجو از اهل کوفه در اختیار تو بودند که عموم آنان جایزه می گرفتند و بر در خانه‏هاى خود بودند و به همان تعداد از فرزندان و پیروان ایشان با آنان بودند، غیر از اینهایى که گفته شد شیعیانى هم در بصره و حجاز داشتى؟!…  اکنون اگر مایل باشى، می توانى جنگ را از راه خدعه اعاده نمایى. به من اجازه ده که در کوفه بیایى، تا من عامل معاویه را از کوفه اخراج و خلع او را اظهار نمایم و تو و او مساوى خواهید بود، خدا خائنین را دوست ندارد. آنگاه مابقى شیعیان نیز مثل سلیمان سخنانى گفتند.

امام حسن علیه السّلام در جواب آنان فرمود: شما شیعیان و دوستان ما مى‏باشید اگر من براى امر دنیا فعالیت می نمودم و براى سلطنت آن جد و جهد می کردم و دچار زحمت می شدم معاویه از من بدتر و فعال‏تر و از لحاظ دادستانى سخت‏تر و از نظر تصمیم گرفتن زرنگ‏تر نبود. ولى رأى من غیر از رأى شما می باشد منظور از این عملى که انجام دادم غیر از نجات خونها نبود، پس شما هم به قضا و قدر خدا راضى و در مقابل امر او تسلیم شوید. در خانه‏هاى خود باشید و سکوت اختیار نمائید... .» (2)

امام حسین (ع)

به دو گونه می توان به سؤال فوق جواب داد

یکی تعبدی که بر می گردد به همان سخن آقا رسول الله که امام حسن(علیه السلام)، امام است و چون امام است هر چه عمل کند جنگ باشد یا صلح همان درست است و بالاتر از آن کلام خداوند در قرآن که می فرماید:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنْکُم‏؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الأمر [اوصیاى پیامبر] را.(3)

که دستور به فرمانبرداری از صاحبان امر که همان امامان هستند را داده است. بنابراین هر دستور و تصمیمی که امام معصوم بگیرد بر همگان واجب شرعی است تن دهند و چون و چرا نکنند. و دیگر این که یکی از ادله فقهی شیعیان عمل معصوم است. علما می گویند عمل معصوم حجت است برای مؤمنین. دیگر اینکه آنان بخاطر ایمان کاملی که دارند هر عملی که انجام می دهند بهترین عمل است و تنها برای رضای خداست. نه اینکه العیاذبالله از روی هوا و هوس و خودخواهی باشد بلکه رضای خدا و مصلحت عموم را در نظر می گیرند هر چند به ضرر شخصیشان تمام شود. همان گونه که در مورد امام مظلوم امام حسن مجتبی(علیه السلام) شاهدیم.

امام حسین علیه السلام که قیام کردند هدف از قیامشان را الهی خواندند و برای اینکه عده ای که گول تبلیغات دشمنان اهل بیت را خورده بودند متوجه باشند فرمودند انی لم اخرج بطرا و لا مفسدا و لا ظالما(4)؛ من برای هوا و هوس و خودخواهی قیام نکردم. پس همان طور که قیام امام حسین(علیه السلام) برای خدا بود صلح امام حسن (علیه السلام) نیز برای خدا بود. و دیگر اگر از جهت منطقی زمان امام حسن(علیه السلام) را بررسی کنیم که آیا در آن موقعیت جنگ به مصلحت شیعیان بود یا صلح؟ امام حسن(علیه السلام) ابتدا قصد صلح نداشت اما وقتی بی وفایی یاران را دید مجبور شدند صلح کنند. ولی همین صلح نیز در واقع نوعی افشاگری علیه معاویه بود.

برای روشن شدن این مطلب به کلامی از استاد شهید مطهری اشاره می شود: «صلح امام حسن(علیه السلام) زمینه را برای قیام امام حسین(علیه السلام) فراهم کرد. لازم بود که امام حسن(علیه السلام) یک مدتی کناره گیری کند تا ماهیت اموی ها که بر مردم مخفی و مستور بود آشکار شود تا قیامی که بناست بعد انجام گیرد از نظر تاریخ قیام موجهی باشد.»(5)

بنابراین صلح امام حسن(علیه السلام) هویت واقعی معاویه و دار و دسته اش را کاملا برملا کرد. زیرا وی به هیچ یک از مواد قرارداد پاییبند نماند و همه را زیر پا گذاشت. و اینگونه امام مجتبی(علیه السلام) معاویه سیاست باز را رسوا کرد. پس عمل حضرت کاملا منطقی بود و بهترین روش برای مبارزه با ظالمان زمان.




پی نوشت ها:

1. عوالی اللآلی، ابن ابی جمهور ج : 4 ص 93، انتشارات سیدالشهداء قم، سال چاپ 1405 قمری(حدود 20 مورد روایت در این مضمون احصا شد.)

2. زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام‏، محمد جواد نجفى‏، ص 13 و 14 ناشر: اسلامیه‏ تهران‏، سال چاپ: 1362 ش‏

3. سوره نساء، آیه 59، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

4. مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89، انتشارات علامه قم1379 قمری

5. سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، مرتضی مطهری، ص86

 

علّت و چگونگى شهادت حضرت رضا(ع)

روایتی از امام رضا(ع) درباره یکی از 

پیامبران

طبق آنچه از مجموع روایات و تواریخ استفاده مى شود:

خلفاء بنى العبّاس با سادات بنى الزّهراء خصوصا امامان معصوم علیهم السلام رابطه حسنه اى نداشتند و چنانچه بهایى به آن ها مى دادند و اکرامى مى کردند، تنها به جهت سیاست و حفظ حکومت بوده است .

مامون عبّاسى همچون دیگر بنى العبّاس ، اگر نسبت به امام رضا علیه السلام احترامى قائل مى شد، قصدش سرپوش گذاشتن بر جنایات پدرش ، هارون الرّشید و نیز جذب افکار عمومى و تثبیت موقعیّت و حکومت خود بود.

مامون در تمام دوران حکومتش به دنبال فرصت و موقعیّت مناسبى بود تا بتواند آن امام معصوم و مظلوم علیه السلام را - که مانعى بزرگ براى هوسرانى ها و خودکامگى هایش مى دانست - از سر راه خود بردارد.

از طرف دیگر اطرافیان دنیاپرست و ششهوتران مامون ، کسانى چون فرزندان سهل بن فضل هر روز نزد مامون نسبت به حضرت رضا علیه السلام سعایت و سخن چینى و بدگوئى مى کردند، لذا مامون تصمیم جدّى گرفت تا آن که حضرت را به قتل رسانیده و از سر راه بردارد.

در این که چگونه حضرت ، مسموم و شهید شد بین مورّخین و محدّثین اختلاف نظر است ، که به دو روایت مشهور در این رابطه اشاره مى شود:

1 عبداللّه بن بشیر گوید: روزى مامون مرا دستور داد تا ناخن هایم را بلند بگذارم و کوتاه نکنم ، پس از گذشت مدّتى مرا احضار کرد و چیزى شبیه تمر هندى به من داد و گفت : آن ها را با انگشتان دست خود خمیر کن .

چون چنین کردم ، او خود بلند شد و به نزد حضرت رضا علیه السلام رفت و پس از گذشت لحظاتى مرا نیز در حضور خودشان دعوت کرد.

هنگامى که به حضورشان رسیدم ، دیدم طبقى از انار آماده بود، مامون به من گفت : اى عبداللّه ! مقدارى انار دانه دانه کن و با دست خود آب آن ها را بگیر.

آنان مرا به وسیله زهر مسموم و شهید خواهند کرد و کنار قبر هارون الرّشید دفن مى شوم ، خداوند قبر مرا پناهگاه و زیارتگاه شیعیان و دوستانم قرار مى دهد.

پس هرکس مرا در دیار غربت زیارت کند، بر من لازم است که در روز قیامت به دیدار و زیارت او بروم .

و چون چنین کردم ، مامون خودش آن آب انار را برداشت و به حضرت خورانید و همان آب انار سبب وفات و شهادتش گردید.

و اباصلت گوید: چون مامون از منزل امام علیه السلام بیرون رفت ، حضرت به من فرمود: مرا مسموم کردند.

2 محمّد بن جهم گوید: حضرت رضا علیه السلام نسبت به انگور علاقه بسیار داشت ، مامون این موضوع را مى دانست ، مقدارى انگور تهیّه کرد و به وسیله سوزن در آن ها زهر تزریق نمود، به طورى که هیچ معلوم نبود، و سپس آن ها را به حضرت خورانید و حضرت به شهادت و لقاءاللّه رسید.(1)

 

همچنین اباصلت هروى حکایت کند:

روزى در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام بودم ، که فرمود: اى اباصلت ! آنان مرا به وسیله زهر مسموم و شهید خواهند کرد و کنار قبر هارون الرّشید دفن مى شوم ، خداوند قبر مرا پناهگاه و زیارتگاه شیعیان و دوستانم قرار مى دهد.

پس هرکس مرا در دیار غربت زیارت کند، بر من لازم است که در روز قیامت به دیدار و زیارت او بروم .

قسم به آن که جدّم ، محمّد صلى الله علیه و آله را به نبوّت برگزید و بر تمامى مخلوقش برترى و فضیلت داد، هرکسى نزد قبرم نماز بخواند مورد مغفرت و رحمت الهى قرار خواهد گرفت .

قسم به آن که ما را به وسیله امامت گرامى داشت و خلافت و جانشینى پیغمبرش را مخصوص ما گرداند، زیارت کنندگان قبر من در پیشگاه خداوند از بهترین موقعیّت برخوردار مى باشند.

و سپس افزود: هر مؤمنى هر نوع سختى و مشکلى را در مسیر زیارت و دیار من متحمّل شود، خداوند آتش جهنّم را بر او حرام مى گرداند.(2)


پی نوشت ها:

1. اعیان الشّیعة : ج 2، ص 30 31.

2.  عیون اخبارالرضا علیه السلام : ج 2، ص 226، ح 1.

تهیه و تنظیم : بخش عترت و سیره تبیان

منبع:چهل داستان و چهل حدیث،از امام رضا علیه السلام ، عبداللّه صالحى

مرگ پیامبر اکرم (ص) رحلت یا شهادت؟

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد. رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض کرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند


قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)

حضرت محمد (ص)

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.

اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.

در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:

عیون: ابا صلت هروى از حضرت رضا علیه السّلام نقل کرد که فرمود هیچ یک از ما نیست مگر اینکه کشته مى‏شود. اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می کرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد. و از آن ناراحتى فوت شد.(2)

که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد

کفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل کرد که حضرت امام حسن علیه السّلام پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن سخنرانى خود فرمود: پیامبر اکرم به من خبر داده که امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست که برگزیده‏اند. هیچ کدام از ما نیست مگر اینکه یا مسموم مى‏شود و یا مقتول.(3) عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی منافقین پیامبر را مسموم کردند. روایت ذیل اشاره به این نظر دارد: جبرئیل ابتدای سوره‏ى عنکبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت اى محمّد بخوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ‏.(4)

رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض کرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند و می فرماید: که من پیامبرى پیش از تو نفرستادم مگر اینکه در پایان زندگیش جانشینى که بجایش بنشیند برگزید و روش و احکامش را زنده کرد پس راستگویان آنانند که فرمان رسول خدا را اجرا می کنند و آنان که نافرمانى او را می کنند دروغگویانند. همانا اى محمّد نزدیک شده رفتن تو بسوى پروردگارت خدا فرمان می دهد به تو که پس از خود على بن ابى طالب را براى امتت انتخاب کنى او جانشین تو است که قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می کند. اگر امت پیروى او را کردند سالم خواهند ماند …حذیفه گفت رسول خدا، على علیه السّلام را خواست و با او خلوت کرد همان روز و شب را علم و حکمتى که خدا با وى سپرده بود او هم به على(علیه السلام) سپرد و او را آگاه کرد آنچه را که جبرئیل گفته بود.

حضرت محمد(ص)

این داستان روزى بود که پیامبر در خانه عایشه دختر ابو بکر بود، ... عایشه عرض کرد هم اکنون مرا آگاه فرما. در انجام وظیفه، من بر دیگران مقدم باشم و آنچه را که صلاح من است بگیرم پیامبر فرمود به تو خبر می دهم اما به کسى نگوئى مگر آنگاه که من فرمان خدا را در میان مردم اجرا کنم زیرا که اگر تو این راز را نگه دارى، خداوند ترا در دنیا و آخرت نگاه می دارد و براى تو برترى هست در پیشى گرفتن و شتاب کردن بسوى ایمان بخدا و رسولش. و اگر ضایع و تباه کنى و مراعات نکنى آنچه را که به تو گفته شد به پروردگارت کافر شده‏اى و پاداش تو ضایع مى‏شود و ذمه‏ى خدا و رسولش دورى و نیز تو از زیانکاران باشى و این کار زیان به خدا و رسولش وارد نمی کند پس خوب است تو پیمان ببندى که سرّ این دستور را نگه دارى و ...

سپس پیامبر به همسرش عایشه فرمود: خداى تعالى به من خبر داده که عمرم به پایان رسیده و فرمان داده که على را بجاى خود نصب کنم، و او را پیشواى مردم قرار دهم...

عایشه تعهد سپرد که راز را افشا نکند خداوند پیامبرش را بر آنچه در نهاد عایشه بود از آن راز که با حفصه دختر عمر و اولی و دومی در میان گذاشت آگاه کرد. طولى نکشید که حفصه را خبر داد هر یک از این دو خانم پدران خود را آگاه کردند آن دو گرد هم آمدند بسوى گروهى از منافقان و آزادشدگان دست رسول خدا فرستادند همه را از این راز آگاه کردند گروهى به گروه دیگرى روبرو شدند و گفتند همانا محمّد خیال دارد خلافت را در میان خاندان خود قرار دهد مانند روش پادشاهى کسرى قیصر تا پایان روزگار. نه به خدا در این زندگى دگر براى شما بهره‏اى نیست اگر این کار به مرحله‏ى اجرا برسد و خلافت به على بن ابى طالب واگذار شود همانا محمّد به ظاهر شما با شما معامله کرد. ولى على با شما آن طور که خودش بخواهد با شما معامله می کند! خوب فکر کنید در این داستان راى خویش را در این باره پیش نظر آورید.

حضرت محمد (ص)

سخن در میانشان رد و بدل شد بسوى دومی رفتند افکار خویش را به گردش آوردند همه با یکدیگر متفق شدند، و سخن بدین جا رسید که در گردنه‏ى هرشى شتر پیامبر را رم بدهند تا از شتر بیفتد و جان بسپارد. همین کار را در جنگ تبوک انجام دادند ولى خداوند شرّ آنان را از پیامبرش برگرداند. ایشان در کار رسول خدا اجتماع کردند از کشتن و مسموم‏ نمودن، و فریب دادن.(5)

این چند نمونه گویای قصد شوم منافقین در به شهادت رساندن پیامبر اسلام است تا خود بر مسلمانان حکمرانی کنند؛ و کردند آنچه می خواستند. و شد آنچه نباید می شد. وَ سَیَعْلَمُ‏ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏: و آنها که ستم کردند به زودى مى‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (6)

 




پی نوشت ها:

1. بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 قمری .

2. ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج‏5، ص 176 .

3. ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج‏5، ص 178 .

4. سوره عنکبوت، آیه 1 – 3 .

5. ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج‏2، ص 235- 238 .

6. سوره شعراء، آیه 227، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی .

 

اندیشمند مسیحی: الگویی مناسب تر از امام حسین(ع) نیست


آنتوان بارا در بازدید از مجتمع راهنمایی شبانه روزی عبدالله رضوی در شهرستان طرقبه شاندیز در جمع دانش آموزان اظهار داشت: در صورت جوانان، امید، انرژی و قدرت می بینم و این همان چیزی است که دشمنان شما از آن واهمه دارند.
 
نویسنده کتاب امام حسین در تفکر مسیحی افزود: در راه علم تلاش کنید، زیرا علم است که تنها راه موفقیت برای شما است، در این مسیر از هیچ تلاشی دریغ نکنید و از الگوی مناسبی همچون امام حسین(ع) پیروی کنید.
 
وی برنامه ریزی در وقت و زمان را بسیار مهم دانست و افزود: وقت و زمان مانند شمشیری است که اگر شما بر آن غلبه پیدا نکنید، همان شمشیر وسیله ای برای شکست شما می شود.
آنتوان بارا، درباره امام حسین (ع) اظهار داشت: در تمام تاریخ ادیان و به ویژه اسلام، شخصی شگفت انگیزتر و قدرتمندتر از حسین(ع) ندیده ام و جز او کسی وجود نداشته و نخواهد داشت که فداکاری و بزرگواریش ما را به سمت ایستادگی در برابر ظلم و گرفتن حق ظالم سوق دهد.
 
وی در ادامه به فضای آموزشی این مجتمع اشاره کرد و افزود: با توجه به کمک خیران و ایجاد فضای مناسب و آرام، شما دانش آموزان باید با بهره گیری از تمام امکانات، برفراز قله های رفیع سطوح علمی، پژوهشی و ورزشی تکیه بزنید.
 
این اندیشمند مسیحی همچنین در بازدید از حرم امامزادگان یاسر و ناصر(ع) طرقبه گفت: روح معنوی موجود در اماکن مذهبی، باعث رشد و گسترش تشیع در جهان اسلام و دیگر ادیان جهان است.
 
آنتوان بارا اظهار داشت: فضای روحانی و معنوی موجود در اماکن مذهبی، باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا که می توان از این فضا برای نشر و گسترش تفکر شیعه استفاده کرد.
 
این نویسنده مسیحی شیعه گرا گفت: مدیریت صحیح اماکن مذهبی نیازی برای مردم یک جامعه است تا روح خود را در فضای پاک و معنوی آن شستشو دهند.
 
در ادامه این بازدید رئیس اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان طرقبه شاندیز، به معرفی برنامه های فرهنگی حرم مطهر امامزادگان پرداخت.

چرا حضرت مهدی (عج) ظهور نمی کند؟

 پاسخ: برنامه حضرت مهدی(ع) با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلی دارد و آن این که برنامه وی قانونگذاری نیست، بلکه یک برنامه به تمام معنی اجرایی در تمام جهان است. به این معنی که او مأموریت دارد تمام اصول تعالیم اسلام را در جهان پیاده کند و اصول عدالت و دادگری و حق و حقیقت را در میان جامعه بشری بگستراند.
 
روشن است که پیاده شدن چنین برنامة انقلابی جهانی، که به وسیله آن اصول عدالت و دادگری و حقّ و حقیقت در میان همه مردم جهان گسترش یابد، به شرایط و مقدّماتی نیاز دارد که تحقق آنها جز با مرور و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نیست; برخی از آن مقدمات عبارتند از:
 
1. آمادگی روحی
 
در درجه نخست باید مردم جهان برای اجرای این اصول، تشنه و آماده گردند و تا زمانی که در مردم جهان تقاضایی نباشد، «عرضه» هر نوع برنامه مادّی و معنوی مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگی اقتصادی حکم فرماست، بلکه مشابه این نظام در عرضه برنامه های معنوی و اصول اخلاقی و مکتب های سیاسی و انقلابی نیز حاکم می باشد و تا در اعماق دل مردم برای این نوع امور تقاضا و درخواستی نباشد، عرضه آن با شکست رو به رو شده و کاری از پیش نخواهد رفت.
 
امام باقر(ع) می فرماید:
 
«روزی که قائم آل محمّد(ص) قیام کند، خدا دست خود را بر سر بندگان می گذارد، در پرتو آن خردها را جمع می گرداند و شعور آنان به حد کمال می رسد». [1]
 
البتّه گذشت زمان و شکست قوانین مادّی و پدید آمدن بن بست های جهانی و کشیده شدن بشریّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به این حقیقت واقف خواهد ساخت که اصول و قوانین مادّی و سازمان های به اصطلاح بین المللی، نه تنها نمی توانند مشکلات زندگی را حل کنند و عدالت را در جهان حکم فرما سازند، بلکه همین خستگی و یأس، مردم دنیا را برای پذیرش یک انقلاب بنیادی مهیّا و آماده می سازد و می دانیم که این موضوع نیاز به گذشت زمان دارد تا تجربه های تلخ زندگی ثابت کند که تمام نظامات مادّی و سازمان های بشری در اجرای اصول عدالت و احقاق حق و برقراری امنیّت و آرامش، عاجز و ناتوان می باشند و سرانجام باید بر اثر یأس و نومیدی، این تقاضا در مردم گیتی برای تحقّق چنان آرمان الهی پدید آید و زمینه برای عرضه یک انقلاب جهانی به وسیله یک مرد الهی و آسمانی، از هر نظر مساعد گردد. [2]
 
2. تکامل علوم و فرهنگ های انسانی
 
از سوی دیگر برای برقرار ساختن یک حکومت جهانی بر اساس عدل و داد، نیاز فراوان به پیشرفت علوم و دانش ها و فرهنگ های اجتماعی و مردمی است که آن نیز بدون پیشرفت فکری و گذشت زمان، ممکن و میسّر نمی گردد.
 
برقراری حکومت جهانی که در پرتو آن، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حکومت کند و همه مردم جهان از کلیه مزایای فردی و اجتماعی اسلامی بهره مند گردند بدون وجود یک فرهنگ پیشرفته در کلیّه شؤون بشری امکان پذیر نیست و هرگز بدون یک فرهنگ کامل، جامه عمل به خود نمی پوشد. این نیز احتیاج به گذشت زمان دارد.
 
3. تکامل وسایل ارتباط جمعی
 
از طرفی چنین حکومتی به وجود وسایل کامل ارتباط جمعی نیاز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احکام و اصول انسانی را از طرق مختلف در مدّت کوتاهی به مردم جهان اعلام کند. این امر نیز بدون تکامل صنایع انسانی و گذشت زمان محقق نمی شود.
 
4. پرورش نیروی انسانی
 
از همه اینها گذشته، پیشبرد چنین هدفی و پی ریزی چنان انقلابی، به یک نیروی فعّال و سازنده انسانی نیاز دارد که در واقع ارتش انقلاب جهانی را تشکیل می دهد. تشکیل چنین ارتشی و به وجود آمدن چنین افراد پاکباخته و فداکاری، که در راه هدف و حقیقت از همه چیز بگذرند، به گذشت زمان نیاز دارد.
 
* منطق اسلام در آزمون ها
 
اگر در برخی از روایات می خوانیم که فلسفة طولانی شدن غیبت امام زمان، همان امتحان و آزمایش مردم است، ممکن است ناظر به همین نکته باشد; زیرا امتحان و آزمایش در منطق اسلام به معنی آزمون های معمولی و کشف امور پنهانی نیست; بلکه مقصود از آن پرورش روحیّات پاک و پدید آوردن حداکثر ورزیدگی در افراد می باشد. [3]
 
مجموع این جهات چهارگانه [4] نیاز به این دارد که زمان قابل ملاحظه ای بگذرد و جهان از بسیاری جهات پیش برود; و آمادگی روحی و فکری برای پذیرش حکومت جهانی بر اساس حقّ و عدالت در مردم پدید آید; آنگاه این برنامه با وسایل و امکانات خاصّی در سطح جهانی وسیله حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف پیاده گردد و این است گوشه ای از فلسفة غیبت طولانی امام(ع).
 
................................................
 
[1] کافی:1/25، کتاب العقل، ح21
 
[2] یکی از نشانه های روشن قیام امام زمان که احادیث اسلامی همگی بر آن اتّفاق دارند این است که سراسر اجتماع بشری را جور و ستم و تعدّی و بیدادگری فرا می گیرد و ابرهای یأس و نومیدی زندگی جامعه انسانی را تیره می سازد و در حقیقت فشار ظلم و تعدّی آن چنان بر دوش آنان سنگینی می کند که انسان را برای پذیرش انقلاب دیگر، انقلابی عمیق و بنیادی به دست توانا و نیرومند یک مرد الهی آماده می سازد.
 
[3] تمام آزمونهای الهی که درباره پیامبران و اولیای وی انجام می گیرد برای همین منظور است. اگر خدا ابراهیم را با تکالیف و وظایف سنگینی آزمود، چنان که می فرماید: «وَإِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلماتٍٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (سوره بقره، آیه 124) برای همین هدف بوده است تا این رادمرد الهی به قدری در کوران حوادث قرار گیرد که در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب دیده درآید.
 
[4] مجموع این جهات چهارگانه را می توان در امور زیر خلاصه نمود: 1. تکامل روحی 2. تکامل فرهنگی 3. تکامل وسایل ارتباط جمعی 4. تشکیل یک ارتش انقلاب جهانی از یک جمعیت پاکباخته و فداکار.

چگونه صلوات بفرستیم؟


آنچه می خوانید نوشتاری از حضرت آیت الله سبحانی پیرامون نحوه صحیح فرستادن صلوات است که از متون دینی به ویژه منابع اهل سنت در این خصوص بیان شده است.
 
فرستادن درود بر والاترین انسان ها، عملی خدا پسندانه است که خداوند، خود بر این کار سبقت گرفته و فرشتگان و مؤمنان را فرمان داده است که بر او درود بفرستند؛ چنان که می فرماید:
 
«إِنَّ اللّهَ وَملائِکتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَبِیّ یا أَیُّها الّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً». [1]
 
«خدا و فرشتگان بر پیامبر(ص) درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آوردید بر او صلوات و سلام بفرستید».
 
ذکر صلوات در هر زمان و در تمام حالات، امری مستحب است و آیه مبارکه بدون آن که زمان و مکان خاصی برای آن تعیین کند، به آن فرمان می دهد، به خصوص زمانی که انسان به هنگام اذان و یا خواندن قرآن نام او را بشنود یا بر زبانش جاری گردد.
 
کیفیت صلوات بر پیامبر(ص)، در حدیث عبدالرحمان بن ابی لیلی، از کعب بن عجزه، از نبی مکرَّم اسلام وارد و در صحیح ترین کتب حدیثی از نظر اهل سنت نقل شده است که به ترجمة بخشی از آن می پردازیم:
 
کعب بن عجزه خطاب به عبدالرحمان گفت: آماده ای حدیثی را که از پیامبر(ص) شنیده ام به عنوان هدیه ای به تو اهدا کنم؟
 
عبدالرحمان: حاضر و آماده ام.
 
کعب بن عجزه گفت: به پیامبر(ص) عرض کردیم، بر شما اهل بیت(ص) چگونه درود بفرستیم، در حالی که از کیفیت دادن سلام آگاهیم.
 
پیامبر اسلام(ص): بگویید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَعَلی آلِ مُحَمَّد، کَما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَعَلی آلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجِیدٌ، اللّهُمَّ بارِکْ عَلی مُحَمَّد وَعَلی آلِ مُحَمَّد کَما بارَکْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ». [2]
 
از این بیان روشن می شود که در موقع فرستادن صلوات، باید آل محمد را نیز ذکر کنیم تا صلوات کامل شود و این که عده ای امروزه در سخنرانی ها و نوشته ها، تنها بر پیامبر (ص) درود می فرستند و می گویند: «صلّی اللّه علیه وسلم»، کاملاً بر خلاف دستور رسول خدا (ص) است.
 
ابن حجر هیثمی (899 974) از پیامبر (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود:
 
پیامبر (ص) فرمود: «برای من درود مقطوع و بریده نفرستید، عرض شد مقصود شما چیست؟ فرمود: نگویید: «اللهمّ صلّ علی محمّد»، وسکوت کنید، بلکه لازم است بگویید: اللّهمّ صلّ علی محمّد وعلی آل محمّد.» [3]
 
از این رو صلوات شیعه، صلوات کامل و با روایت صحیح بخاری که اصح کتب حدیثی اهل سنت مطابق است.
 
البته شایسته است که پس از ذکر صلوات، جمله «کَما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیم» گفته شود، ولی گاهی به جهت اختصار این جمله ترک می شود، چنان که خود پیامبر(ص) در روایت دوم به آن بسنده کرد.
 
گذشته از این، می توان گفت جمله «کَما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیم» جزء صلوات نیست، بلکه تعبیری است برای تعلیم آن؛ یعنی همان طور که بر ابراهیم و آل او صلوات می فرستید بر محمّد و آل او نیز صلوات بفرستید، و این دو را از هم جدا نسازید و شگفت آن که در صحیحین و دیگر کتاب ها، نامی از صحابه به میان نیامده، در صورتی که اهل سنت به هنگام فرستادن درود کامل، صحابه را بر آل، عطف می کنند و می گویند: «وعلی آله وصحبه».
 
..............................
 
[1] .  احزاب/56
[2] .  صحیح بخاری:4/118، کتاب بدء الخلق، و ج6/27 ، باب تفسیر سوره احزاب، و ج7/157، کتاب الاموات
[3] .  الصواعق المحرقه، 146.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.